بررسی بازی red dead redemption 2

بازی Red Dead Redemption 2 روایت داستانی درام از شخصیت‌هایی است که در آخرین سال‌های عصر غرب وحشی زندگی می‌گذرانند. افراد یک گروه تبهکار که تحت رهبری «Dutch Van der Linde»، پس از انجام آخرین سرقتشان، از «Blackwater» می‌گریزند تا زندگی خود را در نقاط دیگری پیگیری کنند. شخصیت اصلی بازی که آرتور مورگان نام دارد، به عنوان یکی از اصلی‌ترین اعضای این گروه، باید در حفظ مال و منافع تمامی اعضای گروه گام بردارد و به نوعی هوای همگی را داشته باشد. همانگونه که مشخص است، روند داستانی RDR2، برخلاف نسخه قبلی که روایت‌کننده ماجرایی شخصی بود، این بار برمبنای روابط گروهی استوار است. روابط میان شخصیت‌های گوناگون، موردی است که راکستار تمرکز زیادی رویش داشته و با ارائه ویژگی‌ها و انتخاب‌های زیادی که در طول داستان برای مواجهه با موقعیت‌های ایجاد شده است، تنوع بسیار زیادی از بابت خطوط داستانی بوجود آمده. این تنوع تا حد زیادی مدیون متن بسیار عالی و پرحجمی است که پر است از دیالوگ‌های سنگین و ماندگاری که تا مدت‌ها در ذهن مخاطبان حک خواهند شد.



ارائه یک داستان چند لایه با توجه به جزئیات بسیار ریز و تمرکز بر روی رابطه کارکترها با یکدیگر، درام خوش‌ساختی را بوجود آورده است که علاوه بر داشتن المان‌های جدی در روایت داستانش، طنز همیشگی راکستار را نیز که با طعنه به مسائل سیاسی و اجتماعی آمریکا همراه است، در خود می‌بیند. جزئیات زیادی که در مواجهه با کارکترهای مختلف در حیث داستانی می‌بینیم حتی به شخصیت‌های اصلی بازی نیز محدود نشده است و تعداد بسیار زیاد NPC ها، هرکدام ماجرای مخصوص به خود را دنبال می‌کنند و در گذشت خط زمانی موجود در آن،‌ به صورت پویا فعالیت‌های خود را انجام می‌دهند و در این بین بازی دست مخاطبان را برای تصمیم‌گیری در مورد اتفاقات مختلفی که با آن‌ها روبرو می‌شود باز گذاشته است و در موارد جالبی می‌توان تاثیر این انتخاب‌ها را بعداً در مورد همان شخصیت‌ها و واکنش‌های گوناگونشان در مورد تصمیمات قبلیمان مشاهده کرد. در روزگاری که بازی‌های رایانه‌ای به سمت تمرکز بر روی بخش‌های آنلاین چندنفره گام برداشته‌اند و بعضاً قسمت‌ کمپین داستانی را از کل بازی خود حذف کرده‌اند، پرداختن راکستار به بخش داستانی آن هم با چنین جزئیات باورنکردنی و دقیقی، تعهد بالای این سازنده موفق و هنر نویسندگی افراد توانمندش را بیش از پیش نشان می‌دهد.


ساختار گیم‌پلی RDR 2 را می‌توان مجموعه‌ای از موارد تحول یافته‌ و همچنین بهبودیافته‌ای دانست که برخی از آن‌ها به شکل دیگری در عناوین قبلی راکستار موجود بودند. تحولات گیم‌پلی حتی به نحوه کنترل شخصیت نیز مربوط می‌شود. نخستین تغییراتی که به شکل مشهودی قابل مشاهده هستند، شامل نحوه دویدن، راه رفتن و اسب‌سواری می‌شوند. کنترل شخصیت به واقعی‌ترین شکل ممکن پیاده شده است؛ راه رفتن، دویدن و خسته شدن به شکل تاثیرگذاری در روند گیم‌پلی بازی نقش دارند و مکانیک به کارگیری آن‌ها نیز فرق چندانی با واقعیت ندارند. مهم‌ترین عامل دخیل در این موارد نیز اضافه شدن سیستم کامل سلامت و استقامت (Stamina) است که چه برای کارکتر اصلی و چه برای اسبش مستلزم توجه ویژه‌ای از جانب مخاطبان است. شخصیت بازی پس از مدتی گرسنه می‌شود و در عین حال در مواقعی که خود یا اسبش از کمبود سلامت و استقامت رنج می‌برند، نیازمند مصرف مواد گوناگونی هستند که باید آن‌ها را از طرق مختلف تهیه کرد. گرچه تا پیش از عرضه RDR 2 کمی از بابت واقع‌گرایی افراطی بازی نگرانی‌هایی داشتیم، اما تجربه چند ساعته بازی کافی است تا نشان دهد این واقع‌گرایی بی‌نظیر حتی اگر به قیمت سخت‌تر شدن تجربه RDR 2 در برخی مواقع شود، در اغلب اوقات چنان لذت‌بخش است که وجود آن به یکی از عوامل پررنگ و مثبت گیم‌پلی بازی بدل شده است. گرچه در سال‌های اخیر، عناوین داستان محور به بازی‌هایی بدل گشته‌اند که به جز «دسته جلو ضربدر» زدن کار دیگری از مخاطب برای پیشبرد مراحل بازی‌هایشان نمی‌خواهند، اما همچنان در استدیوهای بازیسازی راکستار، صدها نفر حضور دارند که جزئیات دقیقی از دنیایی عظیم را یک به یک طراحی می‌کنند و برای هرکدام از آن‌ها، مدت زمان زیادی را صرف می‌کنند تا حاصل کار، یک محصول ‌بی‌عیب و نقص باشد. البته لازم به ذکر است که وجود جزئیات بسیار زیاد در این حیث چندان حواستان را پرت نخواهد کرد و بازی نیز همواره نکات قابل توجه آن‌ها را به شما یادآوری می‌کند. علاوه بر موارد فوق، پولیش بودن RDR 2 نیز بسیار قابل توجه است؛ با توجه به اینکه وجود باگ‌های پرتعداد در بازی‌های Open World امری عجیب نیست، اما RDR 2 از این بابت نیز با دقت فراوانی پرداخته شده و نسبت به سایر بازی‌های ساخته شده توسط راکستار، باگ‌های کمتری را شامل می‌شود.


بررسی بازی Red Dead Redemption 2