بررسی بازی Draugen, چند ماه پیش که با بازی
Draugen توسط ویدیو معرفی آن آشنا شدم، هیچ پیشزمینهای از آن نداشتم اما
موسیقی تریلر و فضای بازی بینهایت جذاب بود. پس از آن با اندکی جستوجو
دریافتم این بازی توسط استودیو نروژیRed Thread Games نروژی در سال 2014 معرفی و قرار بوده که پس از عرضه Dreamfall Chapters
در سال 2015 منتشر گردد، اما تقریباً خبر دیگری از آن تا مدتی پیش منتشر
نشد و نسخه نهایی منتشر شده تفاوتهای چشمگیری با ایده اولیه پیدا کرد.
بازی دراگِن یک عنوان ماجرایی و یا به اصطلاح امروزی Walking Simulator
است. در افسانههای نروژ، ظهور «دراگِن»، موجودی متشکل از به هم پیوستن
اجساد دریانوردان، نشانگر پیام مرگ است. این قاصدِ مرگ، دریای سیاه را با
قایقی شکسته در مینوردد. دراگِن جثه یک مرد را دارد که کلاه ضد آبی را به
سر کرده، اما خزههای دریایی در هم تنیده جای سر آن را گرفته و فریادی که
از آن برمیخیزد، خون را در رگ هر موجود فانی خشک میسازد. این هیولا
توانایی ورود به رویای زندگان را داشته و اگر میزبان از خواب بیدار گردد،
مورد بخشش قرار میگیرد اما یکی از نزدیکان او …
Draugen روایتگر
داستان «اِدوارد» در سال 1923 میلادی است که به دنبال یافتن خواهرش وارد
دهکدهای دور افتاده در دلِ کوههای نروژ به نام گراوویک میشود و لیزی،
دختری جوان و پرانرژی در این سفر او را همراهی میکند. در شروع داستان،
اِدوارد به همراه لیزی به کمک یک قایق چوبی پارویی خود را به دهکده مورد
نظر میرسانند تا اِدوارد با خواهر نویسنده و کاوشگر
خود ملاقات کند. اما با پا گذاشتن به دهکده، آنها متوجه شرایط عجیب آنجا
میشوند. نه تنها کسی به ملاقات آنها نیامده، بلکه هیچ شخصی نیز در منطقه
دیده نمیشود. اِدوارد چند ماه قبل با یکی از ساکنین گراوویک مکاتبه کرده و
از سفر خود آنها را مطلع ساخته و مخاطب نیز در جواب نامه برای پذیرایی از
آنها اعلام آمادگی کرده بود. اِدوارد و لیزی با توجه به مشخصات در متن
دعوتنامه، محل سکونت میزبان خود را مییابند اما آنجا هم مانند سایر نقاط
دهکده خالی از سکنه است. حال و هوای عجیب دهکده و این سکوت سنگین، شروع
ماجراجوییها و کاوشگری شخصیتهای داستان است.
خواهر اِدوارد برای
چه به این دهکده آمده و در حال حاضر کجاست؟ مردم دهکده کجا رفتهاند و یا
چه بر سرشان آمده است؟ سوالاتی از این دست که در طی داستان یک به یک به
وجود میآیند و ذهن مخاطب را درگیر میسازند. نحوه روایت داستان و درگیر
کردن بازیکن در طول بازی به خوبی صورت گرفته است، اما تقریبا نیمی از
سوالها در انتها بیجواب میمانند و یا بسیار مبهمند. یکی از مشخصههای
ادوارد مشکلات ذهنی اوست که در طول بازی به خوبی به آن پی خواهید برد، اما
بر اساس تصمیم سازنده، وجود چنین مشکلاتی را باید در کامیکی که برای بازی
در نظر گرفته شده جستوجو کنیم!

گیمپلی
Draugen همانند اکثر عناوین مشابه، بسیار ساده است، راه میروید و با برخی
اشیا تعاملی محدود دارید و بدین ترتیب داستان بازگو میشود. با توجه به
ساخته پیشین این استودیو،
انتظار میرفت تعدادی پازل هرچند محدود در بازی وجود داشته باشد، اما
تقریبا میتوان گفت هیچ پازلی در بازی دیده نمیشود و همه چیز، به جز
پیچشهای داستانی، سر راست پیش میرود و بازیکن را مجبور به فکر نمیکند.
وجود برخی قسمتهای دلهره آور و فرار، هرچند بسیار اندک، تا حدودی از
یکنواختی بازی میکاهد. البته باید به این نکته توجه داشت که تجربه کامل
بازی به کمتر از پنج ساعت وقت نیاز دارد. نکته متمایز دراگِن با سایر
بازیهای این سبک، وجود یک همراه است. لیزی المان جدیدی به گیمپلی اضافه
نمیکند، اما وجود برخی انتخابها در مکالمات و واکنشهای متفاوت او به
آنها بسیار جالب است. معمولاً انتخابهای متفاوت برای مکالمات، تغییری در
روند بازی ایجاد نمیکنند، اما پاسخی که دریافت میکنید میتواند نکته
جدیدی را بازگو کند و یا شرایط روحی خاصی را رقم بزند. نحوه اجرا کردن این
انتخابها نیز به نوع خود جالب است و بدون ایجاد وقفه بر روی صفحه به صورت
شناور ظاهر شده و با چرخش دوربین به سمت هرکدام میتوان آن را انتخاب نمود.
Draugen
تقریباً همه چیز را سر راه بازیکن قرار میدهد و تنها بخشهای جانبی مانند
نواختن آهنگ متن توسط پیانو اندکی از چشم پنهان میماند. برای تست میزان
اهمیت آیتمها و اسناد جانبی، بخشی از بازی را مجدد انجام داده و دریافتم
بدون توجه به اطلاعات کسب شده، موارد مهم به صورت خودکار بازگو میشود.
برای مثال عکس خانوادگی میزبان در خانه را حتی اگر بررسی هم نکنید، در
ادامه میبینید که به آن اشاره میشود. گرچه این مورد در حالت عادی آزار
دهنده نیست، اما اگر بخواهید دقیق شوید میتواند ضعفهای خود را نشان دهد.